تفاضللغتنامه دهخداتفاضل . [ ت َض ُ ] (ع مص ) از یکدیگر افزون آمدن . (زوزنی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || دعوی فزونی کردن هر یک بر دیگری . (از اقرب الموارد). || افزونی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برتری و افزونی چیزی بر چ
تفاضلفرهنگ فارسی عمید۱. بر یکدیگر برتری جستن؛ فزونی جستن.۲. از یکدیگر افزون آمدن.۳. برتری و افزونی چیزی بر چیز دیگر.
تفاضل داشتنلغتنامه دهخداتفاضل داشتن . [ ت َ ض ُ ت َ ] (مص مرکب ) افزونی داشتن . برتری داشتن . (ناظم الاطباء).
تفاضل گلgoal averageواژههای مصوب فرهنگستانتفاوت گلهای زده و گلهای خوردۀ یک تیم در یک دوره از مسابقات که در تعیین تیم برتر یا تیم صعودکننده به مرحلۀ نهایی در شرایط تساوی ملاک تصمیمگیری میتواند باشد
تفاضل شعاع غلتشrolling radius differentialواژههای مصوب فرهنگستانتفاوت شعاعهای غلتش دو چرخ در یک محور
تفاضل میانگین دایرهایcircular mean differenceواژههای مصوب فرهنگستانتفاضلی که میانگین تفاضل دادههای دایرهای از یکدیگر را بیان میکند
تفضللغتنامه دهخداتفضل . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ] (ع مص ) افزون شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برتری و فزونی . (ناظم الاطباء). || افزونی نمودن . || نیکویی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). لطف و مرحمت و احسان و مهربانی و خ
تفاضلیلغتنامه دهخداتفاضلی . [ ت َ ض ُ ] (ص نسبی ) منسوب به تفاضل .- حساب تفاضلی ؛ حساب تفاضلی ، حسابی است که برای تعیین مقادیر بی نهایت کوچک امری که تابع امر دیگر است بکار می رود. توضیح آن که اگر درتابع (x) <span class="hl" dir="ltr
تفاضل داشتنلغتنامه دهخداتفاضل داشتن . [ ت َ ض ُ ت َ ] (مص مرکب ) افزونی داشتن . برتری داشتن . (ناظم الاطباء).
پشتیبانگیری تفاضلیdifferential backupواژههای مصوب فرهنگستانروشی در پشتیبانگیری که در آن نرمافزار پشتیبانگیری از تمام پوشههای تغییریافته پس از آخرین پشتیبانگیری تام، رونوشت برمیدارد
تفاضل داشتنلغتنامه دهخداتفاضل داشتن . [ ت َ ض ُ ت َ ] (مص مرکب ) افزونی داشتن . برتری داشتن . (ناظم الاطباء).
تفاضلیلغتنامه دهخداتفاضلی . [ ت َ ض ُ ] (ص نسبی ) منسوب به تفاضل .- حساب تفاضلی ؛ حساب تفاضلی ، حسابی است که برای تعیین مقادیر بی نهایت کوچک امری که تابع امر دیگر است بکار می رود. توضیح آن که اگر درتابع (x) <span class="hl" dir="ltr
تفاضل شعاع غلتشrolling radius differentialواژههای مصوب فرهنگستانتفاوت شعاعهای غلتش دو چرخ در یک محور
تفاضل گلgoal averageواژههای مصوب فرهنگستانتفاوت گلهای زده و گلهای خوردۀ یک تیم در یک دوره از مسابقات که در تعیین تیم برتر یا تیم صعودکننده به مرحلۀ نهایی در شرایط تساوی ملاک تصمیمگیری میتواند باشد
تفاضل میانگین دایرهایcircular mean differenceواژههای مصوب فرهنگستانتفاضلی که میانگین تفاضل دادههای دایرهای از یکدیگر را بیان میکند
متفاضللغتنامه دهخدامتفاضل . [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) همدیگر افزون آینده و افزون جوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مشغول به مباحثه در بزرگواری و فضیلت و بر یکدیگر فزونی و برتری جوینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تفاضل شود.