تفعللغتنامه دهخداتفعل . [ ت َ ف َع ْ ع ُ ] (ع مص ) یکی از اوزان ابواب ثلاثی مزیدفیه و معنی آن بیشتر بر مطاوعت و قبول فعل است . و رجوع به نشوء اللغة ص 15 شود.
تفحللغتنامه دهخداتفحل . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) تشبه کردن به فحل . (تاج المصادر بیهقی ). باگشن مانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تعقر، یعنی عاقر شدن درخت . (از اقرب الموارد).
تفعیللغتنامه دهخداتفعیل . [ ت َ ] (ع مص ) یکی از اوزان ابواب ثلاثی مزیدفیه و این باب بیشتر برای تعدیه ٔ فعل آید. و رجوع به نشوء اللغة ص 15 شود.
تفاعللغتنامه دهخداتفاعل . [ ت َ ع ُ ] (ع اِ) یکی از ده باب ثلاثی مزیدفیه . این باب بمعانی زیر آید. مشارکت . مطاوعة فاعَلَه اظهار آنچه در باطن نیست مانند تمارض . وقوع تدریجی فعل بمعنی فعل مجرد.
حمادلغتنامه دهخداحماد. [ ح ُ ] (ع اِ) نهایت و غایت کوشش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): حمادک ان تفعل کذا و حماداک ان تفعل کذا. ج ، حمادیات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
يَتَجَنَّبُهَافرهنگ واژگان قرآناز آن دوري مي کند -از آن اعراض مي کند (ازمعاني باب تفعّل اجتناب کردن فاعل از ماده فعل مي باشد)
يَتَطَهَّرُواْفرهنگ واژگان قرآنکه مي خواهند پاک شوند - که پاک شدن را بپذيرند (از معاني باب تفعّل قبول اثر فعل است مانند تعلّم که به معني تعليم را پذيرفتن يا همان ياد گرفتن است)
حدادلغتنامه دهخداحداد. [ ح ُ ] (ع اِ) منتهی . غایت . قصاری : حدادک ان تفعل کذا؛ ای قصاراک و غایة جهدک . (اقرب الموارد).
لاتفعللغتنامه دهخدالاتفعل . [ ت َ ع َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) مکن . بجا میاور : لاتفعل و افعل نکند چندان سودچون با عجمی کن و مکن باید گفت . ؟|| (در استخاره ) آن را بجای شر گیرند، مقابل اِفْعَل ْ بجای خیر.