تقویضلغتنامه دهخداتقویض . [ ت َ ] (ع مص ) خیمه برکردن .(تاج المصادر بیهقی ). خیمه برکندن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ویران کردن بنا را یا بازنمودن بی ویران ساختن یا برآوردن چوبها و طنابهای بنا را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
تکؤدلغتنامه دهخداتکؤد. [ ت َ ک َءْ ءُ ] (ع مص ) تکلف نمودن به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سختی و رنج کشیدن . || دشوار شدن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقوتلغتنامه دهخداتقوت . [ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) خورش ساختن ، یقال : فلان یتقوت بکذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خوردن : تقوت به و اقتات به اقتیاتاً؛ اکله . (از اقرب الموارد). قوت گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
تقوضلغتنامه دهخداتقوض . [ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) بیفتیدن خانه و برکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ویران شدن بنا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منهدم شدن خانه . (از اقرب الموارد). رجوع به انقیاض شود. || آمد وشد نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ||
تقویتلغتنامه دهخداتقویت . [ ت َ وِ ی َ ] (ع مص ) تقویه . استواری و زورآوری و قوت و استحکام و پشتی و یاری و امداد و اعتماد و تسلی و دلاسایی . (ناظم الاطباء). نیرومند کردن . نیرو دادن . نیرو بخشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توانایی دادن و توانا کردن : بی تربیت طبیب
تقویدلغتنامه دهخداتقوید. [ ت َ ] (ع مص ) کشیدن ستور و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زاویه ٔ مجدیلغتنامه دهخدازاویه ٔ مجدی . [ ی َ ی ِ م َ ] (اِخ ) از مدرسهای معروف جامع عتیق است و در داخل مقصوره ٔ وسطی در جوار محراب بزرگ واقع است . این زاویه را حارث بن مهلب بن حسن برکات ملقب به مجدالدین (628 هَ .ق .) وزیر ملک اشرف موسی بن عادل مرتب ساخت و منصب تدریس