توهیملغتنامه دهخداتوهیم . [ ت َ ] (ع مص ) به غلط افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بدگمانی افکندن و در غلط انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کای عجب ، نهی از پی تحریم بودیا به تأویلی بدو توهیم بود.<p class="author"
توحیملغتنامه دهخداتوحیم . [ ت َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گوسفند بکشتن از بهر وی [زن آبستن ]. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || آرزوانه ٔ زن آبستن خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آرزوی آبستن بدادن . (تاج المصادر بیهقی ). خورانی
توهملغتنامه دهخداتوهم . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص ) گمان بردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در وهم انداختن و گمان بردن . (آنندراج ). دروهم انداختن . (غیاث اللغات ). انگاشتن . گمان بردن . گمان کردن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). ادراک معنی جزئی
بغلط افکندنلغتنامه دهخدابغلط افکندن . [ ب ِ غ َ ل َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخطا انداختن . به اشتباه افکندن . توهیم . (تاج المصادر بیهقی ).
ارقطلغتنامه دهخداارقط. [ اَ ق َ ] (اِخ ) حمیدبن مالک . وی بعلت آثاری که بچهره داشت به ارقط ملقب گردید و او شاعر اسلامی مجید است و مردی بخیل بود.ابوعبیده گوید: بخیلان عرب چهاراند: حطیئة و حمید ارقط و ابوالاسود الدؤلی و خالدبن صفوان . ارقط راست :قد اغتدی و الصُبح محمَرّالطّررواللیل یحد