جانورداریلغتنامه دهخداجانورداری . [ ن َ / ن ِ /ن ْ وَ ] (حامص مرکب ) عمل آنکه جانوران نگاهدارد. شغل جانوردار. نگاهداری جانوران : بوقت استخلاص ماوراءالنهر و خراسان به اسم پیشوری و جانورداری جماعتی را بحشر بد
جانوردارلغتنامه دهخداجانوردار. [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ جانور. صاحب جانور. آنکه دارای جانور باشد : و فرمود تاچند بالش بدان جانوردار دادند. (جهانگشای جوینی ).
پیشه وریلغتنامه دهخداپیشه وری . [ ش َ / ش ِ وَ ] (حامص مرکب ) عمل پیشه ور: و طبقه ٔ سوم بعضی را پیشه وری فرمود چون نانوا و بقال و قصاب و بنا و دیگر پیشه ها. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 31). بوقت استخلاص ماوراءالنهر و خراسان