خذیولغتنامه دهخداخذیو. [ خ ِی ْوْ ] (اِخ ) از اسامی خدای تعالی . || (اِ) امیر بزرگ . خدیو. (از ناظم الاطباء). رجوع به خدیو در این لغت نامه شود.
پادشاهفرهنگ فارسی عمید۱. فرمانروای مقتدر و صاحب تاجوتخت؛ سلطان؛ ملک؛ شهریار؛ خدیو؛ خسرو؛ کشورْخدا؛ کیهانخدیو.۲. [قدیمی، مجاز] مسلط.