سفر درون ـ درونinternal-internal tripواژههای مصوب فرهنگستانسفری که هر دو سر آن، یعنی مبدأ یا مقصد، در داخل محدودۀ مشخص باشد متـ . سفر دوسردرون
درونلغتنامه دهخدادرون . (اِ) دعایی باشد که مغان در ستایش خدای تعالی و آذر خوانند و بر خوردنیها بدمند و بعد از آن بخورند، و هر چیز که بر آن درون خوانده و دمیده باشند گویند یشته شده و هر چیز نخوانده باشند گویند نایشته یعنی ناخوانده ، چه یشتن به معنی خواندن باشد به زبان زند و پازند. (از برهان )
درونلغتنامه دهخدادرون . [ دَ ] (اِ) اندرون . (برهان ). مقابل بیرون ، اندرون مزیدعلیه آن . (آنندراج ). ضد برون . (انجمن آرا). در میان . (غیاث ). تو. توی . جوف . باطن . بطن . داخل . شکم . در شکم . دل . در دل . میان . میانه . مقابل ظاهر و بیرون . (یادداشت مرحوم دهخدا). در داخل . (ناظم الاطباء).
درونلغتنامه دهخدادرون . [ دَ ] (اِخ ) نام شهری است در خراسان مابین مرو و نسا که آنها نیز دو شهراند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). نام این شهر در معجم البلدان و حدود العالم نیامده اما در ذیل عالم آرای عباسی یاد شده . (از حاشیه ٔ برهان از مجله ٔ سخن سال <span class="hl" dir="ltr"
درون سویلغتنامه دهخدادرون سوی . [ دَ ] (اِ مرکب ) سوی درون . درون سو. جانب انسی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به درونسو شود.
درون سوختهلغتنامه دهخدادرون سوخته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) سوخته درون . آنکه دل او سوخته باشد. گرفتار اندوه و تاثر شدید. دلسوخته : گر درون سوخته ای با تو برآرد نفسی چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی .سعدی .<
مکیدهimplosiveواژههای مصوب فرهنگستان1. ویژگی آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درونسو 2. آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درونسو
نوآوری دوسوcoupled innovationواژههای مصوب فرهنگستاناستفادة توأمان سازمان از نوآوریهای برونسو و درونسو
مارفعللغتنامه دهخدامارفعل . [ ف ِ ] (ص مرکب ) مارکردار. مارخو.موذی . گزنده . که مانند مار آزار رساند : از درون سو مارفعلم وز برون طاووس رنگ قصه کوته کن که دیو راهزن را رهبرم . خاقانی .اعدای مارفعل تو از زخم کین توسوزنده تر ز سوزن
درخزیدنلغتنامه دهخدادرخزیدن . [ دَ خ َ دَ ] (مص مرکب ) خزیدن به داخل . خزیدن به درون سو : ای روبهان کلته بخس درخزید هین کآمد ز مرغزار ولایت همی زئیر . فرخی .لیک اندر دل خسان آسان چون به خس مار درخزد خناس . نا
برونسولغتنامه دهخدابرونسو. [ ب ِ / ب ُ ] (اِ مرکب ) بیرونسو. سوی بیرون . جانب بیرون . جانب وحشی . سمت خارج . مقابل درون سو : موی سر جغبوت و جامه ریمناک از برونسو باد سرد و بیمناک . رودکی .نارنج چو دو
درونلغتنامه دهخدادرون . (اِ) دعایی باشد که مغان در ستایش خدای تعالی و آذر خوانند و بر خوردنیها بدمند و بعد از آن بخورند، و هر چیز که بر آن درون خوانده و دمیده باشند گویند یشته شده و هر چیز نخوانده باشند گویند نایشته یعنی ناخوانده ، چه یشتن به معنی خواندن باشد به زبان زند و پازند. (از برهان )
درونلغتنامه دهخدادرون . [ دَ ] (اِ) اندرون . (برهان ). مقابل بیرون ، اندرون مزیدعلیه آن . (آنندراج ). ضد برون . (انجمن آرا). در میان . (غیاث ). تو. توی . جوف . باطن . بطن . داخل . شکم . در شکم . دل . در دل . میان . میانه . مقابل ظاهر و بیرون . (یادداشت مرحوم دهخدا). در داخل . (ناظم الاطباء).
درونلغتنامه دهخدادرون . [ دَ ] (اِخ ) نام شهری است در خراسان مابین مرو و نسا که آنها نیز دو شهراند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). نام این شهر در معجم البلدان و حدود العالم نیامده اما در ذیل عالم آرای عباسی یاد شده . (از حاشیه ٔ برهان از مجله ٔ سخن سال <span class="hl" dir="ltr"
دردرونلغتنامه دهخدادردرون . [ دَ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) اندرون . (آنندراج ). داخل . درون . در جوف . میان . (ناظم الاطباء).
درونلغتنامه دهخدادرون . (اِ) دعایی باشد که مغان در ستایش خدای تعالی و آذر خوانند و بر خوردنیها بدمند و بعد از آن بخورند، و هر چیز که بر آن درون خوانده و دمیده باشند گویند یشته شده و هر چیز نخوانده باشند گویند نایشته یعنی ناخوانده ، چه یشتن به معنی خواندن باشد به زبان زند و پازند. (از برهان )
درونلغتنامه دهخدادرون . [ دَ ] (اِ) اندرون . (برهان ). مقابل بیرون ، اندرون مزیدعلیه آن . (آنندراج ). ضد برون . (انجمن آرا). در میان . (غیاث ). تو. توی . جوف . باطن . بطن . داخل . شکم . در شکم . دل . در دل . میان . میانه . مقابل ظاهر و بیرون . (یادداشت مرحوم دهخدا). در داخل . (ناظم الاطباء).
درونلغتنامه دهخدادرون . [ دَ ] (اِخ ) نام شهری است در خراسان مابین مرو و نسا که آنها نیز دو شهراند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). نام این شهر در معجم البلدان و حدود العالم نیامده اما در ذیل عالم آرای عباسی یاد شده . (از حاشیه ٔ برهان از مجله ٔ سخن سال <span class="hl" dir="ltr"