رازداریلغتنامه دهخدارازداری . (حامص مرکب ) عمل رازدار. که رازی با خود دارد. حفظ سرّ، نگهداری . || که خود رازی دارد. || امانت داری . پنهانی . پوشیدگی . (ناظم الاطباء).
رازداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ، سِرّنگهداری، پوشیدهگویی، مرموزیت، راز، سکوت انجمن مخفی، فراماسونری توطئه
روزدارلغتنامه دهخداروزدار. (نف مرکب ) خدمتکار و بنده . (برهان قاطع). خدمتکاران و بندگان را گویند که از صبح تا شام حاضر خدمت ولی نعمت خود باشند. (آنندراج ) (انجمن آرا). || مزدور. روزمزد. کارگر. (ناظم الاطباء).
روزگذارلغتنامه دهخداروزگذار. [ گ ُ ] (ن مف مرکب ،اِ مرکب ) بقدر احتیاج روز. باندازه ٔ کفاف یک روز. (ناظم الاطباء). مایه ٔ معاش که بیک روز وفا کند. (آنندراج ). قوت روزانه . مخارج قلیل روزانه . کافی برای یک روز. روزمره . قوت روزگذار. اقل ّ مایُقنَع. بخور و نمیر. (از یادداشت مؤلف ): قوت یومیه ، عل
رازدارفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که رازی را حفظ میکند؛ رازبان؛ رازنگهدار؛ سِرنگهدار.۲. کسی که رازی دارد؛ دارای راز.
رازدارلغتنامه دهخدارازدار. (نف مرکب ) سرنگاهدار. (ناظم الاطباء).دارنده ٔ راز کسی . حافظ سر. محرم راز. (آنندراج ). پوشنده ٔ سر. دارنده ٔ سر : ابوبکر نیز همه شب خواب نداشت و با خود همی اندیشید که این بت پرستی که ما بدان اندریم و پدران ما اندر بودند هیچ چیز نیست ... و کاشکی
رازدارconfidant/ confidanteواژههای مصوب فرهنگستانشخصیت فرعی نمایش که شخصیت اصلی، مقاصد و افکار خود را با او در میان میگذارد و بهاینترتیب تماشاگر از حوادث و رویدادهای به نمایشدرنیامدۀ داستان آگاه میشود
امنیت بیمارpatient security, consumer securityواژههای مصوب فرهنگستانسیاستهای ناظر بر حفظ حریم بیمار و رازداری در مورد اطلاعات او
پرده پوشیفرهنگ فارسی عمید۱. رازپوشی؛ رازداری.۲. کاری یا امری را پنهان داشتن.۳. خطا و لغزش کسی را پنهان ساختن.
secrecyدیکشنری انگلیسی به فارسیمحرمانه، محرمانه بودن، پنهان کاری، رازداری، راز، خفا، سری بودن، نهانکاری، اختفا، راز پوشی، پوشیدگی، خفیه