رجندگیلغتنامه دهخدارجندگی . [ رَ ج َ دَ / دِ ] (حامص ) رزندگی . عمل رنگ کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رزیدن و رزنده و رجنده و رجیدن شود.
ریزندگیلغتنامه دهخداریزندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) جریان و ریزش بسیار. (ناظم الاطباء): دره ؛ ریزندگی باران . (منتهی الارب ).
ریزندهلغتنامه دهخداریزنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از ریختن و ریزیدن . ریزان : ماء ساکب ؛ آب ریزنده . دمع ساکب ؛ اشک ریزنده . (یادداشت مؤلف ). سحابة هموم ؛ ابر ریزنده .(منتهی الارب ). || جاری شونده : بیامد نشست او به زرینه ت
رزندهلغتنامه دهخدارزنده . [ رَ زَ دَ / دِ ] (نف ) رنگ کننده و رنگرز و صباغ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رنگ کننده . (انجمن آرا). || لکه کننده . (ناظم الاطباء).
رجیدنلغتنامه دهخدارجیدن . [ رَ دَ ] (مص ) رنگ کردن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رزیدن و رجنده و رجندگی شود. || لکه کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
رجندهلغتنامه دهخدارجنده . [ رَ ج َدَ / دِ ] (نف ) رزنده . رنگ کننده . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رجندگی و رزنده و رزیدن و رجیدن شود.