درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن میساختند؛ گز: ◻︎ چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود اندر شخ و زرنگ زگال (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۳۷).
۱. باهوش، داهی، زیرک
۲. جلد، جلید، چابک، چالاک، چست، ، فرز
۳. درسخوان
۴. رند
۵. زبردست، ماهر
۶. زبل، شیطان ≠ تنبل