شهینلغتنامه دهخداشهین . [ ش َ ] (اِخ ) نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد، گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرده است .(از جهانگیری ) (برهان ). شهری بود بزرگ در میان ری وآذربایگان ، و وجه تسمیه ٔ آن ، مخفف زندگان یعنی اهل کتاب زند است ، و زندیگان زنگان شده و دال او محذوف گردیده . (انجمن آ
شهینلغتنامه دهخداشهین . [ ش َ ] (ص نسبی ) (از: شه + َین ، پسوند نسبت )منسوب بشاه ، مانند زرین و سیمین . (از انجمن آرا).
شهینفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به شاه.۲. (اسم مصدر) تپش؛ لرزش.۳. (اسم) (زیستشناسی) صمغ نوعی درخت.۴. (اسم) (موسیقی) نوعی ساز که از امروزه میان رفته است.
شهینفرهنگ نامها(تلفظ: šahin) (شه + ین (پسوند نسبت)) ، منسوب به شاه ؛ (به مجاز) دارای ارزش و مقامِ شاهانه .
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آبسنگ ماسهایsand reefواژههای مصوب فرهنگستانسد یا پشتۀ کوتاهی از ماسه در امتداد کرانۀ دریاچه یا دریا که با جریان آب یا موج شکل میگیرد متـ . سد ماسهای sandbar
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
شهیندختفرهنگ نامها(تلفظ: šahin doxt) (شهین + دخت = دختر) ، دخترِ شاهزاده ؛ (به مجاز) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام .
دختلغتنامه دهخدادخت . [ دُ ] (اِ) مخفف دختر. (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (لغت محلی شوشتر). دختر. (از آنندراج ). فرزند ماده . (یادداشت مؤلف ). بنت . سلیلة. (منتهی الارب ) : همچنان سرمه که دخت خوبروی هم بسان گرد بردارد ز اوی گرچه هر روز اندکی بردارد
انگشتلغتنامه دهخداانگشت . [اَ گ ُ ] (اِ) هریک از اجزای متحرک پنجگانه ٔ دست و پای انسان . (از فرهنگ فارسی معین ). اصبع. شنترة. (از منتهی الارب ). اصبوع . کلک .بنان . (یادداشت مؤلف ). بنانة. اَنگُل : که کس در جهان مشت ایشان ندیدبرهنه یک انگشت ایشان ندید. <p c
شهیندختفرهنگ نامها(تلفظ: šahin doxt) (شهین + دخت = دختر) ، دخترِ شاهزاده ؛ (به مجاز) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام .