شورشیلغتنامه دهخداشورشی . [ رِ ] (ص نسبی ) طاغی . انقلابی . (یادداشت مؤلف ). کسی که شورش کند. انقلابی . (فرهنگ فارسی معین ). || معتاد به شورش . (یادداشت مؤلف ).
شورشیدیکشنری فارسی به انگلیسیinsurgent, insurrectionist, mutineer, rebel, rebellious, revolting, turbulent
دوشکستی شارشیflow birefringence, streaming Birefringenceواژههای مصوب فرهنگستانتفاوت ضریب شکستهای یک محلول یا مذاب بسپاری در جهت شارش و در جهت عمود بر آن متـ . دوشکستی جریانی
جوشکاری شارشیflow weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لحیمجوش زدن که در آن منبع گرما فلز پرکن مذاب است که دو سطح در تماس را ذوب میکند؛ در این نوع لحیمجوش از خاصیت مویینگی استفاده نمیشود
خوردگی موضعی شارشیflow-induced localized corrosion, FILCواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی شارشی که در نتیجۀ آشفتگی جریان و تغییرات سریع سرعت سیال پدید میآید