صعوهفرهنگ فارسی عمیدپرندهای کوچک به اندازۀ گنجشک و شبیه آن با منقار باریک و نوکتیز و پرواز سریع و کوتاه.
صعوهلغتنامه دهخداصعوه . [ ] (اِخ ) یکی از هفت شهرمؤتفکات است و آن ولایتی بود که چون خدا لوط را پیغمبری داد او را بدانجا فرستاد. (تاریخ گزیده ص 35).
صعوهواژهنامه آزادپرنده ای کوچک به اندازه ی گنجشک با سینه ای سرخ رنگ که در ادب فارسی نماد ناتوانی و ضعیفی است .«شارک، چو موذّن به سحر ، حلق گشاده / آن ژولک و آن صعوه از آن داده اذان را » سنایی
آشوبchaosواژههای مصوب فرهنگستان[آیندهپژوهی] حرکت بیقاعدۀ سامانههای پویا که تعینی و حساس به وضعیت اولیه و در بلندمدت پیشبینیناپذیر است [فیزیک] تحول دینامیکی هر سامانه که رفتار نادورهای (aperiodic) آن بهشدت به شرایط اولیه وابسته است
نظریۀ منطق آشوبchaos theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای مبتنی بر کاربرد روشهای ریاضی برای یافتن منطق وضعیتهای بهسرعتمتغیر و بهظاهر نامرتبط بهمنظور تفسیر بهتر واقعیتهای پیچیده
سهوةلغتنامه دهخداسهوة. [ س َ هَْ وَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ رام نرم رفتار. || کمان نرم . || سنگ بزرگ . || پیش دالان . || گنجینه . || خانه ٔ خرد میان خانه ٔ کلان ، یا طاق مانندی است که در آن چیزها گذارند یا سراچه ای است که بگنجینه ٔ کوچک ماند یا سه چهار چوب که بالای یکدیگر گستردند و در آن متاع
سنگانهلغتنامه دهخداسنگانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ) پرنده ای است کوچک که به عربی صعوه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). صعوه و آن مرغی باشد خرد. (از منتهی الارب ).
تزندرلغتنامه دهخداتزندر. [ ت َ زَ دَ ] (اِ) مرغکی است که او رابه عربی صعوه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و تژ و صعوه در همین لغت نامه شود
صعولغتنامه دهخداصعو. [ ص َع ْوْ ] (ع اِ) ج ِ صَعوَة. (منتهی الارب ). رجوع به صعوة شود. || (مص ) خرد و باریک شدن سرکسی . || بانگ کردن چوزه . (منتهی الارب ).