طیف سنجفرهنگ فارسی عمیدطیفبین همراه با نورسنج برای اندازهگیری شدت نسبی قسمتهای طیف نوری؛ اسپکتروفوتومتر.
طیفسنج جِرمی زمانپروازیtime-of-flight mass spectrometer, TOF 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی طیفسنج جِرمی که در آن یونها برمبنای سرعتهایشان بدون اعمال هرگونه نیروی بیرونی جدا میشوند
طیففرهنگ فارسی عمید١. (فیزیک) نوار هفترنگی که نور پس از گذشتن از منشور تشکیل میدهد.٢. مجموعه چیزهایی که خصوصیات مشترکی داشته باشند.٣. [قدیمی] خیال؛ توهم.
طیفلغتنامه دهخداطیف . [ طَ ] (ع اِ) خشم . غضب . || جنون . دیوانگی . || خیال . خیالة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیکر خیالی محسوس غیرقابل لمس . شبح . صورت که به خواب بینند. (السامی )(مهذب الاسماء). || وسوسه . و منه : اذا مسهم طیف من الشیطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بداندیشی . || شکل حاصل
طیففرهنگ فارسی معین(طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آمدن خیال در خواب . 2 - (اِ.) غضب ، خشم . 3 - جنون ، دیوانگی .4 - وسوسه . 5 - هر یک از هفت رنگی که بعد از تجزیه نور به دست می آید. 6 - مجازاً: نوع ، گونه .
دواءالخطاطیفلغتنامه دهخدادواءالخطاطیف . [ دَ ئُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح داروسازی ) شیوینثا. (یادداشت مؤلف ). خالدونیون است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به شیوینثا شود.
حجرالخطاطیفلغتنامه دهخداحجرالخطاطیف . [ ح َ ج َ رُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) حجرالخطاف . سنگ پرستوک . حجرالیرقان . داود ضریر انطاکی در تذکرة گوید: یتولد بسراندیب من ارض الهند فی قدرالانملة رخو الی الصفرة و البیاض و یسمی حجر الیرقان . و الخطاطیف یعتری فروخها الیرقان فتصفر فتذهب و تأتیها به فلایوجد عندنا
خیال طیفلغتنامه دهخداخیال طیف . [ خ َ / خیا ل ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلم . آنچه در خواب بینند. رؤیا.
خطاطیفلغتنامه دهخداخطاطیف . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خُطّاف . (منتهی الارب ). رجوع به خُطّاف در این لغت نامه شود.- خطاطیف السباع ؛ مخلبهای سباع . چنگالهای درندگان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).