عضادهفرهنگ فارسی عمید۱. یارویاور؛ معاون.۲. جانب؛ ناحیه.۳. کنار راه.۴. هریک از دو طرف چهارچوب در.۵. (نجوم) خطکش فلزی با لوحۀ درجهدار که برای اندازهگیری زوایا به کار میرود.
عضادهفرهنگ فارسی معین(عِ دَ یا دِ) [ ع . عضاده ] (اِ.) 1 - جانب هر چیز. 2 - ناحیه . 3 - هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند. 4 - معاون ، یاور. 5 - قطعه ای است مستطیلی که بر پشت اسطرلاب الصاق شده و آن را به جهت احکام به گردش درآورند. 5 - خط کشی است از چوب یا فنر که می تواند دور یکی از نقاط خود بچرخد و قطعه دیگر آن
حدادهلغتنامه دهخداحداده . [ ح َ د دا دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دامنکوه بخش حومه ٔ شهرستان دامغان در 42 هزارگزی خاور دامغان و سه هزارگزی جنوب شوسه ٔ دامغان بشاهرود. جلگه و معتدل است و 980 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول
حدادیةلغتنامه دهخداحدادیة. [ ح َدْ دا دی ی َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به واسط در بطیحة. (معجم البلدان ).
حیدودةلغتنامه دهخداحیدودة. [ ح َ دَ ] (ع مص ) بگشتن . (ترجمان عادل بن علی ). میل کردن از چیزی و بگشتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بگردیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به حَید شود.