عمقلغتنامه دهخداعمق . [ ع ُ ] (ع مص ) دورتک و دراز گردیدن . (منتهی الارب ). دور و دراز و گسترده و عمیق شدن . (از اقرب الموارد). عَماقة. رجوع به عماقة شود.
عمقلغتنامه دهخداعمق . [ ع ُ م َ ] (اِخ ) جاده راه مکه بین معدن بنی سُلَیم و ذات عِرق و عامه آن را عُمُق خوانند که خطاست . (از معجم البلدان ). فرودگاهی است در میان ذات عرق و معدن بنی سلیم . (از منتهی الارب ).
عمقلغتنامه دهخداعمق . [ ع َ ] (اِخ ) قلعه ای است ویران بر فرات ، از آن است موبد خلیل بن ابراهیم . (منتهی الارب ).