غوغاطلبفرهنگ مترادف و متضادغوغایی، غولدنگ، فتنهانگیز، فتنهجو، ماجراجو، ماجراطلب، مفسدهجو، واقعهطلب ≠ آرامشطلب، صلحجو، مصلح
غول تشنگلغتنامه دهخداغول تشنگ . [ ] (ص مرکب ) غولدنگ . آدم قدبلند بدترکیب . از معنی غول بمعنی دیو مأخوذ است . (از فرهنگ نظام ). قلتشن .