فبهالغتنامه دهخدافبها. [ ف َ ب ِ ] (ع صوت مرکب ) بسیارخوب . فنعم المطلوب . (یادداشت بخط مؤلف ). این ترکیب خلاصه ٔ جمله «فبها المراد» است : اگر بار یابمی فبها و نعم و اگر نه بازگردم . (تاریخ بیهقی ).
سقوطرلغتنامه دهخداسقوطر. [ س َ طَ ] (اِخ ) نام جزیره ای است نزدیک به سواحل چهل فرسنگ در چهل فرسنگ که صبر خوب از آنجا آورند و صبر سقوطری منسوب بدانجااست و اهل آن جزیره ساحر و بی دین اند و اصل ایشان ازیونان بوده و سکندر ایشان را بجهت ساختن صبر بدین جزیره آورده و سحر ایشان به مرتبه ای است که اگر
بار یافتنلغتنامه دهخدابار یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) بمعنی رخصت و دستوری یافتن بحضور امرا و سلاطین . (آنندراج ). اجازه یافتن . پذیرفته شدن در بارگاه . رخصت دخول یافتن . (ناظم الاطباء: بار) (دِمزن ). رجوع به باریابی ، باریاب شدن و باریاب گشتن شود : ز ره چون بدرگاه شد بار
بازگردیدنلغتنامه دهخدابازگردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازگشتن . برگردیدن . مراجعت . رجعت کردن . تراجع. بازآمدن . معاودت . (منتهی الارب ). بعقب برگشتن . از باز بمعنی عقب و گردیدن . (شعوری ) : نگهدار گفتا تو پشت سپاه گر از ما کسی بازگردد ز راه . <p c
طوعلغتنامه دهخداطوع . [ طَ ] (ع مص ، اِمص ) فرمان برداری . فرمان برداری کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (منتهی الارب ). فرمان بردن . (منتخب اللغات ). فرمان کردن . (دهار). منقاد شدن . (منتهی الارب ). اطاعت . فرمانبری . اختیار: بالطوع و الرغبة. مقابل کره . دلخواه : هن
اگرلغتنامه دهخدااگر. [ اَ گ َ ] (حرف ربط) اِن ْ و لو عربی . و مخفف آن «گر» و «ار» آید. به معنی هرگاه . چنانچه . بشرطی که . (یادداشت مؤلف ). کلمه ٔ شرط. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از انجمن آرا). شرط را می رساند. (فرهنگ فارسی معین ). معنی اما ان که عرب گاه اما را حذف کند و اِن گوید: و قالوا