فحویلغتنامه دهخدافحوی . [ ف َح ْوا ] (ع اِ) معنی سخن و مضمون و روش آن . (منتهی الارب ). معنی . (دستور اللغة). مدلول . مفاد. تفسیر. تأویل . مراد. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فحواء شود.
ذوالوجوهلغتنامه دهخداذوالوجوه . [ ذُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) صاحب معانی و فحاوی گوناگون : القرآن ذلول ذووجوه فاحملوه علی احسن الوجوه . (علی بن ابیطالب علیه السلام ).
تفسیرگویلغتنامه دهخداتفسیرگوی . [ ت َ ] (نف مرکب ) کسی که کلام خدا را شرح کند. مفسر. آشکارکننده ٔ سخنان غامض . شرح کننده ٔ مدلول ها و الفاظ قرآن کریم و فحاوی آیات و اسباب نزول و تأویلات و سایر احوال و احکام و غرائب و بدایع آن : از من بگوی عالم تفسیرگوی راگر در عمل
ابوسفیانلغتنامه دهخداابوسفیان . [ اَ س ُف ْ ] (اِخ ) صخربن حرب بن امیّةبن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی پدر معاویه و یزید و عتبه و برادران دیگر. مولد وی ده سال پیش از عام الفیل بود. او یکی از اشراف قریش در جاهلیت است و عمال داشت که با مال خویش و اموال قریش بشام و دیگر اراضی عجم به تجارت میفرستاد و
طرمطازلغتنامه دهخداطرمطاز. [ ] (اِخ ) (امیر...) پسر بایجوبخشی ، از امرای عصر الجایتو. وی همان شخصی است که الجایتو را به مذهب شیعه متمایل ساخت و سبب آن بنابر گفته ٔ حافظ ابرو در مجمعالتواریخ آن بود که در تاریخ سنه ٔ اثنین و سبعمائة (702 هَ . ق .) که پادشاه غازان