قشقرقلغتنامه دهخداقشقرق . [ ق ِ ق ِرِ ] (ترکی ، اِ) قشقره . هیاهو و جاروجنجال سخت . دادو فریاد خاصه میان زنان . هیاهوی بسیار از جماعتی .
کشکرکلغتنامه دهخداکشکرک . [ ک َ ک َرَ ] (اِ) پرنده ای است سیاه و سفید که آن را عکه می گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). عقعق . کسک . زاغچه . زاغی . کشک . (یادداشت مؤلف ). قشقرک : چندین هزار کوتر و قمری و کشکرک با تا دادیم که برج کس او می پرانسی .<p class
کشکرکفرهنگ فارسی معین(کَ کَ رَ) (اِ.) پرنده ای است از راستة سبکبالان جزو دستة دندانی نوکان از تیرة کلاغ ها که در اکثر نقاط کرة زمین یافت می شود. کشکرک دمی دراز دارد. رنگ پرهایش سیاه و سفید است . پرنده ای چابک و موذی و مزور است و خوراکش دانه و میوه و حشرات و گوشت و تخم مرغان دیگر می باشد. زیر سینة مادة آن سفید رنگ است .