لردلغتنامه دهخدالرد. [ ل َ ] (اِ) خارج . بیرون . مقابل درون . مقابل داخل . || میدان و صحرا. (آنندراج ). میدان اسب دوانی . (برهان ) : گلگون ز خون خصم دغل شد فضای لرد.؟
لردلغتنامه دهخدالرد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 22500 گزی خاوری هشجین و 30 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه . کوهستانی معتدل ، دارای 1276 تن سکنه
لردلغتنامه دهخدالرد. [ ل ُ ] (انگلیسی ، اِ) عنوانی که در انگلستان به اعضای مجلس اعیان و بعض مردم دیگر دهند.
چلگردلغتنامه دهخداچلگرد. [ چ ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شوراب ، بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 90 هزارگزی شمال باختری اردل ، وصل براه کوه رنگ واقع است . کوهستانی ومعتدل است و 21 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات ، ع
گلیردلغتنامه دهخداگلیرد. [ گ ِل ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشک آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 5000گزی جنوب خاوری جویبار واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 760 تن است . آب آنجا از رودخانه و رود ماچک تأمین میشود. م
گلیردلغتنامه دهخداگلیرد. [ گ ِل ْ ی ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل که در 10500گزی شمال باختری آمل و 3000گزی باختر راه شوسه ٔ آمل به محمدآباد واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش <span class="hl"
لردبسانلغتنامه دهخدالردبسان . [ ل َ ب َس ْ ] (اِخ ) دهی ، واقع در دوازده فرسنگی مشرق بستک به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
لردکلغتنامه دهخدالردک . [ ] (اِخ ) (گریوه ٔ...) گریوه ای در طریق میان ماهان و هزو و آن طریق شش فرسنگ مسافت دارد و به ساحل دریا گذرد. (نزهةالقلوب ص 186).
لردمرلغتنامه دهخدالردمر. [ ل ُم ِ ] (اِخ ) شهردار شارستان لندن که هر سال بتوسط مجامع کارگری انتخاب شود.
لردگانلغتنامه دهخدالردگان . [ ل َ دِ ] (اِخ ) (در عراق عجم ) شهری کوچک است و هوای بد دارد و آبش ناگوارنده ، حاصلش انگور بسیار. (نزهةالقلوب چ اروپا ص 70).
لردهلغتنامه دهخدالرده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 49هزارگزی جنوب رودسر و 13هزارگزی جنوب خاوری سی پل . دارای 80 تن سکنه . (از فرهنگ ج
لردبسانلغتنامه دهخدالردبسان . [ ل َ ب َس ْ ] (اِخ ) دهی ، واقع در دوازده فرسنگی مشرق بستک به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
لردکلغتنامه دهخدالردک . [ ] (اِخ ) (گریوه ٔ...) گریوه ای در طریق میان ماهان و هزو و آن طریق شش فرسنگ مسافت دارد و به ساحل دریا گذرد. (نزهةالقلوب ص 186).
لرد کاولیلغتنامه دهخدالرد کاولی . [ ل ُ ] (اِخ ) نماینده ٔ دولت انگلیس در امضای معاهده ٔ پاریس مورخه ٔ مارس 1857 م . با دولت ایران به نمایندگی فرخ خان . رجوع به کاولی شود. (ترجمه ٔ تاریخ ادبیات براون ج 4 ص <span class="hl" dir="lt
لردمرلغتنامه دهخدالردمر. [ ل ُم ِ ] (اِخ ) شهردار شارستان لندن که هر سال بتوسط مجامع کارگری انتخاب شود.
خلردلغتنامه دهخداخلرد. [ خ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نرم آب بخش دو دانگه ٔ شهرستان ساری . واقع در هفت هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. این دهکده کوهستانی و جنگلی با آب و هوای معتدل و مرطوب و دارای 690 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات ، لبن
اتلردلغتنامه دهخدااتلرد. [ اِ ت ِ رِ ] (اِخ ) نام دو تن از پادشاهان انگلیس از خاندان ساکسنی ، یکی از آن دو برادر اتلبالد و اتلبرت بود و مدت حکومت او از 866 تا 871 م . بوده است و در جنگی که مابین انگلستان و مردم دانمارک روی داد
للردلغتنامه دهخداللرد. [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پی رچه سورتیچی بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 48هزارگزی شمال کیاسر و 24هزارگزی بهشهر. کوهستانی ، معتدل مرطوب و دارای 350 تن سکن
ملردلغتنامه دهخداملرد. [ م ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان راستوپی است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
ازلردلغتنامه دهخداازلرد. [ اِ زِ رِ ] (اِخ ) ازلرد اول ، پادشاه انگلستان (866 - 871 م .). || ازلرد دوم ، پادشاه انگلستان (978 - 1016 م .).