متیمنلغتنامه دهخدامتیمن . [ م ُ ت َ ی َم ْ م ِ ] (ع ص ) متبرک و با برکت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تیمن و ماده ٔ بعد شود.
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ ث َم ْ م ِ ] (ع ص ) کسی که چیزهای هشت سو و هشت گوشه می سازد. (ناظم الاطباء).
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ ث َم ْ م َ ] (ع ص ) هشت شده . هشت تا شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || دارای هشت رکن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || هشت سو.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هشت پهلو. (غیاث ) (آنندراج ). نزد مهندسین سطحی که دارای هشت ضلع مسا
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شخصی که شتران خود را در هشت روز یک بار آب دهد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که دارای شتران ثِمن باشد یعنی هشت روز یک نوبت آب خورنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اثمان شود. || آنکه بهای بسیار به هرچیز می دهد. (ناظم الاطباء) (از ف
معتمدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات انتدار، موثق، مؤتمن، قابل اعتماد، قابل اتکا، درستکار، صدیق، رعایت کننده، مراقب، راستگو، مطیع، نیکوکار ثقه، مصیب
مشاورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه مستشار، رایزن، ناصح، مؤتمن، وکیلمدافع، حَکَم، داور، مرجع نظردهنده، میانجی، راهنما، شخص کارشناس پزشک مشاور ◄ پزشک اندرزگاه ◄ زندان