مثالیلغتنامه دهخدامثالی . [ م َ ] (ع اِ) اصل آن مثالث است مانند ثالی در ثالث ، و مثالث تارهای سوم عود است از آلات موسیقی . (از حاشیه ٔ دیوان حافظ چ قزوینی ص 325) : سلام اﷲ ما کر اللیالی و جاوبت المثانی و المثالی . <p class="
مثالیلغتنامه دهخدامثالی . [ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عالم مثال . (ناظم الاطباء).- قالب مثالی ؛ کالبدی چون کالبد مردم که روح در عالم برزخ بدان در شود. بدن هورقلیائی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به قالب مثالی شود.
متالیلغتنامه دهخدامتالی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِمُتلیه و مُتلی . نعت است از اتلت الناقة، با بچه شد ناقه که پس وی می رود. (از منتهی الارب ). شترانی که بعضی از آنها با بچه و بعضی بی بچه باشند. (از ذیل اقرب الموارد). ماده شترانی که بچه به دنبال آنها باشد. (از ذیل اقرب الموارد). || شترانی که نتاج
متالیلغتنامه دهخدامتالی . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ت ل و») دم کش سرودگوی . (منتهی الارب )(آنندراج ). آن که مرافقت کند مغنی و سرودگوی را با آواز بلند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || متوالی . (ناظم الاطباء). || تابع. (اقرب الموارد). || موافق . (ناظم الاطباء).
مطالیلغتنامه دهخدامطالی . [ م َ ] (ع اِ) (از «طل ی ») جایها که وحشیان بچه ٔ خود را در وی بچرانند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ِ مَطلا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مثاليدیکشنری عربی به فارسیکمال مطلوب , هدف زندگي , ارمان , ارزو , ايده ال , دلخواه , ارماني , مطلوب , وابسته به ارمان گرايي , ارمان گرا , کامل , مام , درست , بي عيب , تمام عيار , کاملا رسيده , تکميل کردن , عالي ساختن , نوعي
مثالیهلغتنامه دهخدامثالیه . [ م ِ لی ی َ /ی ِ ] (ع ص نسبی ) مؤنث مثالی . رجوع به مثالی شود.- اشباح مثالیه ؛ بعضی از فلاسفه قائلند که میان مجردات محض و مادیات عالمی است که آن را عالم اشباح نامندکه برزخ میان روحانیات و جسمانیات است و
مثاليدیکشنری عربی به فارسیکمال مطلوب , هدف زندگي , ارمان , ارزو , ايده ال , دلخواه , ارماني , مطلوب , وابسته به ارمان گرايي , ارمان گرا , کامل , مام , درست , بي عيب , تمام عيار , کاملا رسيده , تکميل کردن , عالي ساختن , نوعي
مثالی شیرازیلغتنامه دهخدامثالی شیرازی . [ م ِ ی ِ ] (اِخ ) ابراهیم خان خلف کریم خان زند از شاعران قرن دوازدهم هجری است . از اشعار اوست :همانا بسته عهد دوستداری شکستی از جفا پیمانم ای دوست بماند با توام زندان گلستان گلستان بی تو چون زندانم ای دوست .و رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکره ٔ
مثالی کاشانیلغتنامه دهخدامثالی کاشانی . [ م ِ ی ِ ] (اِخ ) از شعرای قرن دهم است و به نقل تذکرة تحفه ٔ سامی طبعی بلند داشت و به جواب گویی خمسه ٔ نظامی پرداخت اما به اتمام آن توفیق نیافت . این مطلع از اوست :مده ای خضر فریبم به حیات جاودانی من و خاک آستانش تو و آب زندگانی .و رجوع به تحفه ٔ س
مثالیهلغتنامه دهخدامثالیه . [ م ِ لی ی َ /ی ِ ] (ع ص نسبی ) مؤنث مثالی . رجوع به مثالی شود.- اشباح مثالیه ؛ بعضی از فلاسفه قائلند که میان مجردات محض و مادیات عالمی است که آن را عالم اشباح نامندکه برزخ میان روحانیات و جسمانیات است و
مثالی شیرازیلغتنامه دهخدامثالی شیرازی . [ م ِ ی ِ ] (اِخ ) ابراهیم خان خلف کریم خان زند از شاعران قرن دوازدهم هجری است . از اشعار اوست :همانا بسته عهد دوستداری شکستی از جفا پیمانم ای دوست بماند با توام زندان گلستان گلستان بی تو چون زندانم ای دوست .و رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکره ٔ
مثالی کاشانیلغتنامه دهخدامثالی کاشانی . [ م ِ ی ِ ] (اِخ ) از شعرای قرن دهم است و به نقل تذکرة تحفه ٔ سامی طبعی بلند داشت و به جواب گویی خمسه ٔ نظامی پرداخت اما به اتمام آن توفیق نیافت . این مطلع از اوست :مده ای خضر فریبم به حیات جاودانی من و خاک آستانش تو و آب زندگانی .و رجوع به تحفه ٔ س
قالب مثالیلغتنامه دهخداقالب مثالی . [ ل َ / ل ِ ب ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بدن مثالی که پیش حکمای اشراقی و صوفیه مقرر است . (آنندراج ).
جسم مثالیلغتنامه دهخداجسم مثالی . [ ج ِ م ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جسمی که در عالم مثال وجود دارد. جسم مثالی از جسم مادی لطیف تر باشد. و در شعر زیر ترکیب فوق آمده : اگر باز جسم مثالی کندفلک طرف اندیشه خالی کند.حسینا صبوحی (از آنندراج ).<