مزارعلغتنامه دهخدامزارع . [ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ؛ در 89هزارگزی شمال بندرعباس و 5 هزارگزی غرب راه کرمان به بندرعباس ، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای <span class="hl" dir="lt
مزارعلغتنامه دهخدامزارع . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مزرع ، به معنی جای کاشتن . (آنندراج ). ج ِ مزرعة. (دهار) (ناظم الاطباء). کشت زارها. (دهار). مزرعه ها. (ناظم الاطباء) : از مزارعشان برآمد قحط و مرگ از ملخهائی که می خوردند برگ . مولوی .
مزارعلغتنامه دهخدامزارع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) زراعت کننده و کشاورز. (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). کشتکار. (ناظم الاطباء). برزگر. کدیور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اکثر مواضع دیوانی ...به معاملان از قضاة و مزارعان و ارباب داد. (تاریخ غازانی ص <span class="hl" dir
مجارعلغتنامه دهخدامجارع . [ م َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُجرِع . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مجرع شود.
مجارةلغتنامه دهخدامجارة. [ م ُ جارْ رَ ] (ع مص ) با کسی ننگ ونبرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). برابری کردن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || دیر داشتن حق کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مماطله کردن و منه الحدیث «لا تجار اخاک ولاتشاره » (از اقرب الموارد). || گناه
مجاریعلغتنامه دهخدامجاریع. [ م َ] (ع ص ) ج ِ مُجْرِع ؛ ناقه ٔ اندک شیر. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مزاریعلغتنامه دهخدامزاریع. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مزروع ، به معنی کشت و کشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مظائرةلغتنامه دهخدامظائرة. [ م ُ ءَ رَ ] (ع مص ) همدیگر را دایگی کردن . یقال بینهم مظأرة؛ ای کل واحد منها ظئر صاحبه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دایه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از محیطالمحیط). ظئر گرفتن و شیرده برای بچه
مزارعهلغتنامه دهخدامزارعه .[ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) در اصطلاح حقوقی عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی به طرف دیگر می دهد که آن را زراعت کرده و حاصل را تقسیم کنند. (قانون مدنی ماده ٔ 518). در عقد مزارعه حصه ٔ هر یک از مزارع و عامل باید به نح
مزارعةلغتنامه دهخدامزارعة. [ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) زمین به برزگری فا کسی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). معامله در زمین به بعض حاصل آن در صورتی که بذر نیز از مالک باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با یکدیگر کشاورزی کردن وزمین را بر بعض حاصل آن به کسی دادن و تخم بر ذمه ٔ مالک باشد. (منتهی الارب ) (
مزارعیلغتنامه دهخدامزارعی . [ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر، در 30هزارگزی شمال برازجان و 4 هزارگزی رودخانه دالکی ، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 1073 تن س
مزارعیلغتنامه دهخدامزارعی . [ م َ رِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای یازده گانه ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر است . این دهستان محدود است از شمال به ارتفاعات تکاب و شکارگاه و از جنوب به رودخانه شاهپور و دهستان شبانکاره و از شرق به دهستان های زیر راه و دالکی و از غرب به بست شبانکاره . رودخانه ٔ شاهپو
مزارعهفرهنگ فارسی عمیدبا هم زراعت کردن یا قرار کشتکاری باهم گذاشتن بر طبق قرارداد معین؛ عقدی که در آن صاحب زمین، زمین خود را به کس دیگر واگذار میکند که در آن زراعت کند و حاصل آن را میان خود قسمت کنند.
مزارعهلغتنامه دهخدامزارعه .[ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) در اصطلاح حقوقی عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی به طرف دیگر می دهد که آن را زراعت کرده و حاصل را تقسیم کنند. (قانون مدنی ماده ٔ 518). در عقد مزارعه حصه ٔ هر یک از مزارع و عامل باید به نح
مزارعه کارلغتنامه دهخدامزارعه کار. [ م ُ رَ ع َ / رِ ع ِ ] (ص مرکب ) کسی که زمینی را از صاحب آن اجاره می کند ازبهر زراعت و زراعت شغل اوست . رجوع به مزارعه شود.
مزارعةلغتنامه دهخدامزارعة. [ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) زمین به برزگری فا کسی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). معامله در زمین به بعض حاصل آن در صورتی که بذر نیز از مالک باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با یکدیگر کشاورزی کردن وزمین را بر بعض حاصل آن به کسی دادن و تخم بر ذمه ٔ مالک باشد. (منتهی الارب ) (
مزارعیلغتنامه دهخدامزارعی . [ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر، در 30هزارگزی شمال برازجان و 4 هزارگزی رودخانه دالکی ، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 1073 تن س
مزارعیلغتنامه دهخدامزارعی . [ م َ رِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای یازده گانه ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر است . این دهستان محدود است از شمال به ارتفاعات تکاب و شکارگاه و از جنوب به رودخانه شاهپور و دهستان شبانکاره و از شرق به دهستان های زیر راه و دالکی و از غرب به بست شبانکاره . رودخانه ٔ شاهپو
مزرعه ٔ مزارعلغتنامه دهخدامزرعه ٔ مزارع . [ م َ رَ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر در 12هزارگزی شمال غربی اهر و 9هزارگزی راه تبریز به اهر. در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای <span class="hl"