مستقبللغتنامه دهخدامستقبل . [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از استقبال . آنچه بسوی آن روی آورند. (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || زمانی که بعد از حال آید. مستقبِل . (المنجد). || در اصطلاح مصوران ، تمام رخ . تصویر دوچشمی . تصویر که دو چشم و هر دو رخساره دارد در مقابل نیمرخ که به
مستقبللغتنامه دهخدامستقبل . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استقبال . روی به چیزی آرنده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که در مقابل و محاذات چیزی قرار گیرد چون در مقابل قبله . (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || در اصطلاح فقهی ، کسی که به طرف قبله متوجه است . || پیش آینده . (غیاث ) (آن
مستقبلیاتلغتنامه دهخدامستقبلیات . [ م ُ ت َ ب ِ لی یا ] (ع ص ،اِ) حوادث آینده و زمانهای آینده . (ناظم الاطباء).
مستقبلینلغتنامه دهخدامستقبلین . [ م ُت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستقبِل (در حالت نصبی و جری ). رجوع به مستقبل شود. || پیشوازکنندگان . (ناظم الاطباء). به پیشوازآیندگان . استقبال کنندگان .
مستقبلیاتلغتنامه دهخدامستقبلیات . [ م ُ ت َ ب ِ لی یا ] (ع ص ،اِ) حوادث آینده و زمانهای آینده . (ناظم الاطباء).
مستقبلینلغتنامه دهخدامستقبلین . [ م ُت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستقبِل (در حالت نصبی و جری ). رجوع به مستقبل شود. || پیشوازکنندگان . (ناظم الاطباء). به پیشوازآیندگان . استقبال کنندگان .