مشاهیرلغتنامه دهخدامشاهیر. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ویزمار باختری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مشاهیرلغتنامه دهخدامشاهیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مشهور. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). و مجازاً به معنی بزرگان و ناموران . (غیاث ) (آنندراج ). مردمان مشهور و معروف و شناسا. (ناظم الاطباء) : چنین نبشته است بوریحان در مشاهیر خوارزم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span
مساحرلغتنامه دهخدامساحر. [ م َ ح ِ ] (ع اِ) سَحر. اعلای سینه : انتفخ مساحره و یا سحره ؛ از حد مرتبه ٔخود تجاوز کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به سحر شود.
مساعیرلغتنامه دهخدامساعیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِسعار. (ناظم الاطباء). مساعر. || برانگیزندگان شدتهای حرب و اشتعال نایره ٔ آن و افروزش نارها : ابوعبداﷲ طائی با مساعیر عرب مقدمه ٔ لشکر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349). با قومی که مشاهیر ا
مساعرلغتنامه دهخدامساعر. [ م َ ع ِ ] (ع اِ)ج ِ مسعَر. (اقرب الموارد). رجوع به مسعر شود. || مساعرالابل ؛ تنگجایهای شتران . (منتهی الارب ). بغلها و جای تنگ شتران . (آنندراج ) (اقرب الموارد).
مشاعرلغتنامه دهخدامشاعر. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) شعرگوینده و شاعر پست . (ناظم الاطباء). و رجوع به متشاعر شود.
مشاهیریلغتنامه دهخدامشاهیری . [ م َ ] (اِ) نقشه ای از نقشه های قالی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مشاهیریلغتنامه دهخدامشاهیری . [ م َ ] (اِ) نقشه ای از نقشه های قالی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).