مطالبهلغتنامه دهخدامطالبه . [ م ُ ل َ ب َ / ل ِ ب ِ ] (از ع ، اِمص ) مطالبة. خواستن چیزی یا حق خود را از کسی . طلب نمودن چیزی از کسی . خواستن چیزی از کسی : آدم ز حرص گندم نان ناشده چه دیدبا آدمی مطالبه ٔ نان همان کند. <p clas
مطالبةلغتنامه دهخدامطالبة. [ م ُ ل َ ب َ ] (ع مص ) خواستن حق خود را از کسی و بازجست کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). طلب نمودن و باز جستن . (غیاث ). چیزی از کسی درخواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
demandدیکشنری انگلیسی به فارسیتقاضا، درخواست، مطالبه، خواست، طلب، نیاز، مطالبه کردن، تقاضا کردن، طلب کردن، خواستار شدن