مطعمةلغتنامه دهخدامطعمة. [ م ُ ع َ م َ / م ُ ع ِ م َ ] (ع اِ) کمان بدان جهت که صاحب خود را صید میخوراند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمان . (محیطالمحیط).
مطعمةلغتنامه دهخدامطعمة. [ م ُ ع ِ م َ ] (ع اِ) سر حلقوم و تندی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غلصمة. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). و رجوع به غلصمة شود.
متحمةلغتنامه دهخدامتحمة. [ م ُ تَح ْ ح َ م َ / م ُ ح َ م َ ](ع اِ) (از «ت ح م ») نوعی از چادرهای یمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متهمعلغتنامه دهخدامتهمع. [ م ُ ت َ هََم ْ م ِ ] (ع ص ) کسی که از روی حیله گریه میکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهمع شود.
متحامیلغتنامه دهخدامتحامی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) خویشتن را نگهدارنده و پرهیز نماینده . (آنندراج ). هشیار و آگاه و ملتفت و متنبه و دوراندیش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تحامی شود.
متعامیلغتنامه دهخدامتعامی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) کوری نماینده . (آنندراج ). کسی که خود را کور می نمایاند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعامی شود.
خشنشارلغتنامه دهخداخشنشار. [ خ َ ش َ ] (اِ) خشنسار. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : و ان شئنا حثثنا الطیرمن حافاتها زمراًخشنشاراً وتجاما تری بوجوهها غرراً. ابونواس (دیوان ص 205).کانها مطعمة فاتها
ذباحلغتنامه دهخداذباح . [ ذُ / ذِ / ذُب ْ با ] (ع اِ) گیاهی است زهردار. || آزاری است در حلق . درد گلو. ذبحة، و آن بیماریی است صعب در گلو و حلق . درد گلو یا خون است که خناق پیدا کند پس میکشد، یا ریشی است که در حلق برآید و در م