لغتنامه دهخدا
مغرم . [ م ُ رَ ] (ع ص ) گرفتار دین و تاوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد گرفتار وام .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گران وام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || شیفته ٔ دوستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد اسیر دوستی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آزمند چیزی