مندرجلغتنامه دهخدامندرج . [ م ُ دَ رِ ] (ع ص ) گروه هلاک شده و منعدم گشته . (ناظم الاطباء). رجوع به اندراج شود. || درج شده و شامل شده و شامل کرده و گنجیده و گنجانیده و جمعکرده و فراهم آورده و درمیان نهاده و درمیان داخل کرده و دردفتردرج کرده و گنجانیده و ثبت نموده و درهم پیچیده . (ناظم الاطباء)
منضرجلغتنامه دهخدامنضرج . [ م ُ ض َ رِ ] (ع ص ) شکافته شده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). شکافته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عقاب فرودآینده بر صید. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برق منتشر و پراکنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). رجوع به انضراج شود.
مندرجانلغتنامه دهخدامندرجان . [ م ُ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چادگان است که در بخش داران شهرستان فریدن واقع است . 424 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
مندرجهلغتنامه دهخدامندرجه . [ م ُ دَرِ ج َ / ج ِ ] (از ع ، ص ) مندرج . (از ناظم الاطباء).- مطالب مندرجه در کتاب ؛ مضمون کتاب . (ناظم الاطباء).
گشتنامۀ مسافرdetailed passenger itinerary, DPIواژههای مصوب فرهنگستانگشتنامهای مشروح که به گردشگران داده میشود تا بتوانند با توجه به اطلاعات مندرج در آن برای خود برنامهریزی کنند
مندرجانلغتنامه دهخدامندرجان . [ م ُ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چادگان است که در بخش داران شهرستان فریدن واقع است . 424 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
مندرجهلغتنامه دهخدامندرجه . [ م ُ دَرِ ج َ / ج ِ ] (از ع ، ص ) مندرج . (از ناظم الاطباء).- مطالب مندرجه در کتاب ؛ مضمون کتاب . (ناظم الاطباء).