موادعهلغتنامه دهخداموادعه . [ م ُ دَ ع َ / دِ ع ِ ] (از ع ، مص ، اِمص ) آشتی . مصالحه . آشتی کردن . صلح کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موادعت و موادعة شود. || یکدیگر را وداع کردن . (غیاث ). و رجوع به موادعت شود.
ذماءلغتنامه دهخداذماء. [ ذَ ] (ع اِ) قوت دل . || باقی جان در گلو بریده . باقی جان . (مهذب الاسماء). باقی جان در مذبوح . رمَق . تشنج مذبوح پس از ذبح : از سر ضرورت حقن دماء و صون ذماء به موادعت و مصالحت رسیده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 41