میناکاریلغتنامه دهخدامیناکاری . (حامص مرکب ) عمل لعاب مینا که بر نقره و غیره دهند. (یادداشت مؤلف ).- ظروف میناکاری ؛ ظروفی که بر روی آن ها میناکاری شده باشد.|| صنعت میناکار. (ناظم الاطباء). شغل و عمل میناکار. || (اِ مرکب ) میناسازی . محلی که در آنجا میناکاری کنند
میناکاریفرهنگ فارسی عمیدمیناسازی؛ شغل و عمل میناکار؛ نقاشی و تزیین آبگینه یا بعضی فلزات مانند طلا و نقره با رنگهای لعابدار مخصوص؛ میناگری.
منقارپیلغتنامه دهخدامنقارپی . [ م ِ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرک است که در بخش مرکزی شهرستان بابل واقع است و 235 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
منقارپیواژهنامه آزادمُ پِ منقارپی:نام یکی از روستاهای شهرستان فریدون کنار مازندران و در منطقه باریک رود این شهرستان می باشد. صورت صحیح منقارپی، مونگارپه یا همان مونگارپی می باشد. مونگارپه از دو قسمت مونگار به معنای ماه نگار و منعکس کننده ماه و مهتابی، و په به معنای پهلو و کنار تشکیل شده است که مونگار خود از دو قسمت مو
منقاری 1mouthpiece 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی دهانی به شکل منقار برای سازهای بادیِ تکزبانه و سازهای خانوادۀ ریکوردرها (recorders)