هاقلغتنامه دهخداهاق . [ هاق ق ] (ع ص ) بسیارجماع . حریص در جماع . (ناظم الاطباء). بسیار گاینده . (آنندراج ). ج ، هُقُق . (منتهی الارب ).
بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
هاقللغتنامه دهخداهاقل . [ ق ِ ] (ع اِ) موش نر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الذکر من الفار. (اقرب الموارد).
هاقللغتنامه دهخداهاقل . [ ق ِ ] (ع اِ) موش نر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الذکر من الفار. (اقرب الموارد).
چاه سهاقلغتنامه دهخداچاه سهاق . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 135 هزارگزی خاور کهنوج برسر راه بمپور به کهنوج واقع شده . جلگه و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش خرما و غلا
رهاقلغتنامه دهخدارهاق . [ رِ ] (ع اِ) رُهاق . مقدار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رُهاق شود.
رهاقلغتنامه دهخدارهاق . [ رُ ] (ع اِ) مقدار. یقال : القوم رهاق ماءة؛ ای زهاء ماءة؛ یعنی آنان نزدیک صداند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ابتدای بلوغ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
شهاقلغتنامه دهخداشهاق . [ ش ُ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). || جایگاهی است . (از معجم البلدان ).