هذرلغتنامه دهخداهذر. [ هََ ] (ع مص ) بیهوده گفتن . (منتهی الارب ). خلط کردن و گفتن آنچه را سزا نیست . (اقرب الموارد). || سخت گرم گردیدن روز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هذرلغتنامه دهخداهذر. [ هََ ذَ ] (ع مص ) بیهوده و باطل شدن کلام کسی . (منتهی الارب ). بسیار شدن باطل و خطا در کلام کسی . (اقرب الموارد). || (اِ) بسیار هیچکاره و بلایه .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخن بیهوده و ردی . (منتهی الارب ). هذیان . (ناظم الاطباء).
هذرلغتنامه دهخداهذر. [ هََ ذُ ] (ع ص ) مرد بسیارسخن و بیهوده گوی .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هَذّار شود.
سردرِ بارگُنجcontainer door header, header bar, container headerواژههای مصوب فرهنگستانقاب بالایی چارچوب درِ بارگُنج
چندراهۀ لولهای دودexhaust headerواژههای مصوب فرهنگستانچندراهۀ دودی که لولههای خروجی از دریچههای دود سیلندرها یکبهیک به آن وصل میشوند و لولۀ اگزوز به آن متصل است
سرایند بستکpacket headerواژههای مصوب فرهنگستاندر شبکههای دادهای، مانند اینترنت، بخش آغازین یک بستک که جریانهای دادهای دارای مبدأها و مقصدهای مختلف را تشخیص میدهد و مسیردهی را ممکن میکند
هذروفلغتنامه دهخداهذروف . [ هَُ ] (ع ص ) تیزرفتار. (منتهی الارب ). || سریع. ج ، هذاریف .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هذاریف شود.
هذرةلغتنامه دهخداهذرة. [ هََ ذِ رَ ] (ع ص ) مؤنث هذر. (منتهی الارب ). هیذرة. مِهْذار. (از اقرب الموارد). رجوع به هذر شود.
هذرمةلغتنامه دهخداهذرمة. [ هََ رَ م َ ] (ع مص ) سبک گفتن سخن . (منتهی الارب ). || پرگفتن . (از اقرب الموارد). || شتاب خواندن . (منتهی الارب ). سرعت در قرائت و کلام . (اقرب الموارد).
هذربانلغتنامه دهخداهذربان . [ هَُ رُ ] (ع ص ) مرد شتاب سخن و سبک خدمت . (منتهی الارب ). الخفیف فی کلامه و خدمته . (اقرب الموارد). رجوع به هذریان شود.
هذارلغتنامه دهخداهذار. [ هََذْ ذا ] (ع ص ) مرد بسیارسخن و بیهوده گوی . (منتهی الارب ). هذیان گوی . (اقرب الموارد). رجوع به هَذر شود.
بیهده گفتنلغتنامه دهخدابیهده گفتن . [ هَُ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن .یافه گفتن . هذر. لغو گفتن . لاطائل گفتن : خاقانی اگر بیهده گفت از سر مستی مستی به ازو بیهده گوی تو ندیدم . خاقانی .تا ع
بیهوده گفتنلغتنامه دهخدابیهوده گفتن . [ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) یاوه گفتن . لاطائل و بیهوده سخن گفتن . لغو گفتن . یاوه سرایی کردن . تهذار. تفحش . (منتهی الارب ). عتر. لغو. لاغیة و ملغاة. (منتهی الارب ). هجر. (ترجمان القرآن ). هذاء. هذر. هذو. هذی . هذیان . (یادد
نطلغتنامه دهخدانط. [ ن َطط ] (ع مص ) بیهوده گفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). هذر. (اقرب الموارد) (المنجد) (از متن اللغة). پرگفتن و پریشان گفتن . (از متن اللغة). || رفتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رفتن در زمین . (آنندراج ). ذهاب .
ژاژخالغتنامه دهخداژاژخا. (نف مرکب ) ژاژخای . بیهوده گوی . بیهده گوی . ول گوی . هرزه درای . هرزه گوی . هرزه سرای . هرزه لای . لک درای . خام درای . کسی که سخن بی معنی و بی فایده گوید. یافه گو. یاوه سرای . یاوه گو. || مِهْذار. هَذر. پرگوی . پرچانه . درازنفس . پُرنفس . مِکْثار. ورّاج (در تداول عوا
هذروفلغتنامه دهخداهذروف . [ هَُ ] (ع ص ) تیزرفتار. (منتهی الارب ). || سریع. ج ، هذاریف .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هذاریف شود.
هذرةلغتنامه دهخداهذرة. [ هََ ذِ رَ ] (ع ص ) مؤنث هذر. (منتهی الارب ). هیذرة. مِهْذار. (از اقرب الموارد). رجوع به هذر شود.
هذرمةلغتنامه دهخداهذرمة. [ هََ رَ م َ ] (ع مص ) سبک گفتن سخن . (منتهی الارب ). || پرگفتن . (از اقرب الموارد). || شتاب خواندن . (منتهی الارب ). سرعت در قرائت و کلام . (اقرب الموارد).
هذربانلغتنامه دهخداهذربان . [ هَُ رُ ] (ع ص ) مرد شتاب سخن و سبک خدمت . (منتهی الارب ). الخفیف فی کلامه و خدمته . (اقرب الموارد). رجوع به هذریان شود.
مهذرلغتنامه دهخدامهذر. [ م ِ ذَ ] (ع ص )مرد بیهوده گوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهذار. مهذارة. بیهوده گوی . (از اقرب الموارد).