پیشتولغتنامه دهخداپیشتو. [ ت َ / تُو ] (اِ) پیشتاب . پیستوله . رولور. طپانچه . رجوع به پیستوله و پیشتاب شود.
شتولغتنامه دهخداشتو. [ ش َت ْوْ ] (ع مص ) در شتا اقامت گزیدن در شهری . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). زمستان به جایی مقیم شدن . (المصادر زوزنی ). زمستان به جایی ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). قشلاق کردن .(یادداشت مؤلف ). || قحطی رسیدن قوم را به زمستان . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر ب
شطولغتنامه دهخداشطو. [ ش َطْوْ ] (ع اِ) جانب و ناحیه . (آنندراج ). جانب وادی . (اقرب الموارد). شطر. رجوع به شطر شود. || ناحیه ٔ وادی . (اقرب الموارد). شطر. رجوع به شطر شود.
ستولغتنامه دهخداستو. [ س ِ ] (اِ) طنبوره را گویند که سه تار داشته باشد. (برهان ) : سیلی خوریم چون دف در عشق فخر جویان زخمه به چنگ آور میزن ستوی ما را. مولوی (از انجمن آرا).رجوع به ستا و ستار و ستاره شود. || زر قلب روکش ، یعنی درون