چرت چرتلغتنامه دهخداچرت چرت . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت آوازِ شکستن تخمه ٔ هندوانه و خربوزه و غیره . صدائی که چون تخمه ٔ هندوانه و خربوزه با دندان شکنند، به گوش رسد.
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت و پرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ / چ َ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع )پرت و پلا. سخنان یاوه و بیهوده . حرف مفت . دری وری .
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت وپرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خرت وپرت . چیزی کوچک و بی مصرف . رجوع به خرت و پرت شود.
پیریتوئوسلغتنامه دهخداپیریتوئوس . [ ت ُ ] (اِخ ) بروایت افسانه نویسان پادشاه قوم لاپیت است . و این قوم در تسالیای ایتالیا اقامت داشتند، پادشاه نامبرده محب غیرمفارق تیسیوس بود و با هیپودامیه ازدواج کرد و تمام ارباب انواع را به استثنای مارس رب النوع جنگ بعروسی خواند. و مارس نیز آتش جنگ را میان لاپیت
پیریتوجهیpyritohedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری دارای دوازده وجه پنجگوش نامنظم متـ . دو ششوجهی dihexahedron
مرقشیشافرهنگ فارسی عمیدپیریت سفید که در قدیم به عنوان دارو در معالجۀ درد چشم کاربرد داشته است؛ سولفور طبیعی آهن.
پیریتوئوسلغتنامه دهخداپیریتوئوس . [ ت ُ ] (اِخ ) بروایت افسانه نویسان پادشاه قوم لاپیت است . و این قوم در تسالیای ایتالیا اقامت داشتند، پادشاه نامبرده محب غیرمفارق تیسیوس بود و با هیپودامیه ازدواج کرد و تمام ارباب انواع را به استثنای مارس رب النوع جنگ بعروسی خواند. و مارس نیز آتش جنگ را میان لاپیت
پیریتوجهیpyritohedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری دارای دوازده وجه پنجگوش نامنظم متـ . دو ششوجهی dihexahedron