مالشگریلغتنامه دهخدامالشگری .[ ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل مالشگر. و رجوع به مالشگر شود. || ملاعبت با زنان . (غیاث ) (آنندراج ). ملاعبه با زنان . (ناظم الاطباء) : همه کارشان شرب و مالشگری نگشته شبی گرد چالشگری .نظامی .
رخش راندنلغتنامه دهخدارخش راندن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) اسب راندن . اسب به حرکت آوردن . راندن اسب . حرکت کردن . روان شدن : برون ران از این شهر و ده رخش همت که اینجاش آب و چرایی نیابی . خاقانی .به چالشگری سوی او راند رخش برابر سیه خند