ژوهیدنلغتنامه دهخداژوهیدن . [ دَ ] (مص ) چکیدن آب باشد از سقف خانه بسبب باران باریدن . (برهان ). چکه کردن طاق از باران .
پژوهیدنلغتنامه دهخداپژوهیدن . [ پ ِ / پ َ دَ ] (مص ) پژوهش کردن . جویا شدن . پی جوئی کردن . بازجوئی کردن . بازجستن دانستن را. جستجو کردن . فحص . تفحص . جس ّ. (تاج المصادر بیهقی ). تجسس . بحث . تحقیق . استفسار. تتبع. تفقد. تفتیش کردن . کاویدن زمین و سخن و جز آن .
پژوهیدنفرهنگ فارسی عمید۱. جستجو کردن؛ تفحص کردن.۲. تحقیق کردن.۳. خواستن؛ طلب کردن.۴. بازجستن؛ جویا شدن.
پژوهیدنفرهنگ فارسی معین(پِ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - جست و جو کردن . 2 - بازپرسیدن . 3 - خواستن ، طلب کردن .
گیتی پژوهیدنلغتنامه دهخداگیتی پژوهیدن . [ پ ِ / پ َ دَ ] (مص مرکب ) طلب دنیا کردن . دنبال دنیا و جاه رفتن . رجوع به گیتی پژوه شود.
واپژوهیدنلغتنامه دهخداواپژوهیدن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) دوباره تفحص و تفتیش کردن . باز تحقیق نمودن و بازجستن . (ناظم الاطباء). کاویدن . بحث . (تاج المصادر بیهقی ). تنقیر. (مجمل اللغة). تفتیش . (دهار) (مصادر زوزنی ). تفحص . (دهار) (مجمل اللغة). ادامه .(منتهی
پژوهیدنلغتنامه دهخداپژوهیدن . [ پ ِ / پ َ دَ ] (مص ) پژوهش کردن . جویا شدن . پی جوئی کردن . بازجوئی کردن . بازجستن دانستن را. جستجو کردن . فحص . تفحص . جس ّ. (تاج المصادر بیهقی ). تجسس . بحث . تحقیق . استفسار. تتبع. تفقد. تفتیش کردن . کاویدن زمین و سخن و جز آن .
پژوهیدنفرهنگ فارسی عمید۱. جستجو کردن؛ تفحص کردن.۲. تحقیق کردن.۳. خواستن؛ طلب کردن.۴. بازجستن؛ جویا شدن.