کلزلغتنامه دهخداکلز. [ ک َ ] (ع مص ) گرد آوردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): کلزالشی ٔ کلزاً، جمع کردن آن را. (از اقرب الموارد).
کلزلغتنامه دهخداکلز. [ ک ِ ] (اِ) دوایی است که آن را مغاث هندی گویند و آن بیخ درخت رمان البری است که انار صحرایی باشد، شکستگی و کوفتگی اعضا را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). بیخ درخت انار دشتی . (ناظم الاطباء). کلس . قلقلان . (فرهنگ فارسی معین ). حبی است هندی و به سریانی کلزی و به رومی شلوف
کلزلغتنامه دهخداکلز. [ ک ِ ل َزز ] (ع ص ) مرد درشت پی درهم اندام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
کلزلغتنامه دهخداکلز. [ ک ِل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است میان حلب و انطاکیه . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
سامانة روشن کردن بیکلیدkeyless ignition system, keyless go, keyless start, remote keyless ignition system, RKIواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای الکترونیکی که، بدون نیاز به کلید، روشن و خاموش کردن خودرو را، معمولاً ازطریق فشردن یک دکمه، برای راننده امکانپذیر میکند متـ . استارت دکمهای push-button start, push-to-start, keyless push-button start
سامانة دسترسی بیکلیدkeyless entry system, keyless entry, remote keyless system, remote keyless entry system, RKE, remote central lockingواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای الکترونیکی که، بدون استفاده از کلید مکانیکی سنتی، ازطریق امواج رادیویی امکان باز و بسته کردن درهای خودرو را فراهم میکند
سختپینهfracture callus, callus 2, bone callusواژههای مصوب فرهنگستانبافت سخت استخوانی که در زمان ترمیم در دو طرف محل شکستگی تشکیل میشود
کلزاواژهنامه آزادکلزا (brassica napus) به عنوان یکی از گیاهان دانه روغنی مهم در مناطق معتدله دارای طیف نسبتاً وسیعی از سازگاری اقلیمی است کلزا (کَلزا) به عنوان یکی از گیاهان دانه روغنی مهم در مناطق معتدله دارای طیف نسبتاً وسیعی از سازگاری اقلیمی است از گیاهان دانه روغنی مهم در مناطق معتدله دارای طیف نسبتاً وسیعی از
کلسلغتنامه دهخداکلس . [ ک ِ ] (اِ) بر وزن و معنی کلز است که مغاث هندی باشد. (برهان ). کلز. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کِلز شود.
قلزلغتنامه دهخداقلز. [ ق ِل ْ ل ِ ] (اِخ ) چراگاهی است فراخ در کشور روم نزدیک سُمَیساط متعلق به سیف الدولةبن حمدان . ابوفراس بن حمدان درباره ٔ آن شعری دارد. و در توابع حلب دهی است که آن را کِلِّز گویند و گمان میرودکه این غیر آن است . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
مغاثلغتنامه دهخدامغاث . [ م ُ ] (ع اِ) درختی است دو قیراط از بیخ و ریشه ٔ آن مسهل و قی آورنده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درختی است که به صورت ریشه های ستبر در زمین است و دارای پوستی است که به سیاهی و سرخی مایل است و برگهایی پهن مانند برگهای ترب ، و گلی سفید داردو گویند نوعی از سورنج
درهملغتنامه دهخدادرهم . [ دَ هََ ] (ص مرکب ) بی نظام و پریشان . (آنندراج ). بهم آمیخته . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). پریشان . (شرفنامه ٔ منیری ). مشوش و مغلق و مختلط و شوریده و پریشان و آمیخته . (ناظم الاطباء). ژولیده . آشفته . کاری درهم ، پوشیده . مشتبه . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span class=
درشتلغتنامه دهخدادرشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل . (منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس .جاسی ٔ. جحنش . جرعب . جشیب . جلحمد. جِلَّوذ. خَشِب . (منتهی الارب ). خشن . (دها
کلزاواژهنامه آزادکلزا (brassica napus) به عنوان یکی از گیاهان دانه روغنی مهم در مناطق معتدله دارای طیف نسبتاً وسیعی از سازگاری اقلیمی است کلزا (کَلزا) به عنوان یکی از گیاهان دانه روغنی مهم در مناطق معتدله دارای طیف نسبتاً وسیعی از سازگاری اقلیمی است از گیاهان دانه روغنی مهم در مناطق معتدله دارای طیف نسبتاً وسیعی از