کندکارلغتنامه دهخداکندکار. [ ک ُ ] (ص مرکب ) که کار کند کند. بطی ءالانتقال . بطی ٔالعمل . مقابل تندکار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کندکاریلغتنامه دهخداکندکاری . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) صفت کندکار. (دهخدا). عمل کندکار. رجوع به کندکار شود.
کندکاریلغتنامه دهخداکندکاری . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) صفت کندکار. (دهخدا). عمل کندکار. رجوع به کندکار شود.
پروتوژنلغتنامه دهخداپروتوژن . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ُ ژِ ] (اِخ ) نقاش و حجار یونان قدیم . مولد وی به کاریه در حدود 360 ق .م . و وفات در حدود 300 ق .م . او مدتی گمنام و تنگدست در رودس میزیست پس از آ
کندکاریلغتنامه دهخداکندکاری . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) صفت کندکار. (دهخدا). عمل کندکار. رجوع به کندکار شود.