یکریختیisomorphismواژههای مصوب فرهنگستانتابعی یکبهیک از یک دستگاه جبری به روی دستگاه جبری از همان نوع
کرختگیلغتنامه دهخداکرختگی . [ ک َ رَ / ک َ رِ / ک ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) کرختی . بی حسی . (ناظم الاطباء). || درشتی .ناهمواری . (آنندراج ). خشکی . صلابت . (ناظم الاطباء).
کرختیلغتنامه دهخداکرختی . [ ک َ رَ / ک َ رِ /ک ِ رِ ] (حامص ) کرختگی . (ناظم الاطباء) : تا کی دل نرم من به سختی افتدوز گرمی سردان به کرختی افتد. ظهوری (ازآنندراج ).
کرختیsedationواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از بیهوشی سبک که با استفاده از اثر آرامبخشی برخی از داروها بر دستگاه عصبی مرکزی ایجاد میشود
یکریختی حلقههاring isomorphismواژههای مصوب فرهنگستاننگاشتی بین حلقهها که یکریختی باشد متـ . یکریختی حلقهای
رستۀ آبِلیAbelian categoryواژههای مصوب فرهنگستانیک رستۀ جمعی که هر ریختار آن دارای هسته و همهسته است و همه ریختارهای Coim f → Im f مربوط به آن یکریختی هستند
یکریختی حلقههاring isomorphismواژههای مصوب فرهنگستاننگاشتی بین حلقهها که یکریختی باشد متـ . یکریختی حلقهای
پادیکریختیanti-isomorphismواژههای مصوب فرهنگستانتناظری یکبهیک بین دو حلقه یا هیأت یا میدان، بهطوریکه اگـر 'x متناظر x و 'y متناظر y باشد، 'x'+y متناظر x+y شود، ولی 'x'y با yx در تناظر باشد