آدابشناس، بافرهنگ، فرهیخته، مودب، مبادیآداب، متادب
آدابشناسی، ادب، فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت
آدابدان، فرهیخته، مودب، متادب، متمدن ≠ بیفرهنگ
۱. مودب، باادب، آدابدان ۲. مودبانه
آدابدان، باادب، فرهیخته، مودب، متادب، متمدن
۱. باکمال، عالم، فرهیخته ۲. آدابدان، جوانمرد ≠ بیفضیلت، بیمعرفت
آدابدان، فرهیخته، مودب، مبادی آداب، متادب، متمدن ≠ بیادب، گستاخ، نافرهیخته