لغتنامه دهخدا
حجناء. [ ح َ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شاعرات . دختر ابوالحجناء شاعر. او بصحابت پدر بخدمت مهدی خلیفه رسید و قصاید بسیار در مدح خلیفه گفت و خلیفه او را صلات و انعامات داد. دو بیت ذیل از قصیده ٔ او در وصف نزهتگاه خلیفه موسوم بعیسی آباد است :اب عیش و لذة و نعیم و بهاء بمشرق