اجاحةلغتنامه دهخدااجاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) هلاک کردن . || از بیخ برکندن . (منتهی الارب ). استیصال .
ازاحةلغتنامه دهخداازاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اِزاحَت . دور گردانیدن . (زوزنی ). دور گردانیدن از جای . (منتهی الارب ). دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِزاخَة: ازاح الشی ٔ؛ ازاغه من موضعه و نحاه . (تاج العروس ). || زایل کردن . از میان برداشتن . (اقرب الموارد) : امیر ابوا
حجاةلغتنامه دهخداحجاة. [ ح َ ] (ع اِ) یک حجا. یک حباب .یکی کوپله . یکی از سوارگان آب . حَجا. || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. (منتهی الارب ).
مجیحلغتنامه دهخدامجیح . [ م ُ ] (ع ص ) خراب کننده . || هلاک کننده و مهلک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجاحة شود.
برکندنلغتنامه دهخدابرکندن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن . جدا کردن از زمین . قلع کردن . قلع. اقتلاع . (تاج المصادر بیهقی ). قلع و قمع کردن . از جا درآوردن . از بیخ برآوردن . (آنندراج ). استیصال . (یادداشت مؤلف ). نزع . انتزاع : شمشیر تو شیر اوژند پرتاب تو پیل افک