لغتنامه دهخدا
اسحات .[ اِ ] (ع مص ) حرام ورزیدن : اسحت السحت ؛ حرام ورزید. (منتهی الارب ). || مال حرام کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اکتساب حرام کردن : اسحت فی تجارته ؛ کسب حرام کرد. (منتهی الارب ). || از بن برکندن . (تاج المصادر بیهقی ). از بیخ کندن : اسحت الشی َٔ؛ از بیخ برکند آنرا. (