اغتفاقلغتنامه دهخدااغتفاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد گرفتن : اغتفق به ؛ گرد گرفت او را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراگرفتن : اغتفق به ؛ احاطه . (از اقرب الموارد).
گرد گرفتنلغتنامه دهخداگرد گرفتن . [ گ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گردکسی یا چیزی را گرفتن . اطراف و جوانب او را گرفتن . محاصره کردن . اِغتفاق . (از منتهی الارب ) : گسست و به خاک اندر آمد سرش سواران گرفتند گرد اندرش .فردوسی .