لغتنامه دهخدا
اقلیمیا. [ اَ ] (معرب ، اِ) خلطی باشد که بعد از گداختن طلا و نقره و دیگر فلزات در خلاص میماند و آن به انواع باشد: فضی و ذهبی و نحاسی و معدنی . و اقلیمیای عملی هم هست از نقره و مرقشیشا که یکی از اجزای گیرنده ٔ داروی چشم است و آنراحجرالنور گویند گیرند. (برهان ). دود سیم و زر که