حلباتلغتنامه دهخداحلبات . [ ] (ع اِ) مئآت الوف الوف در مراتب شانزده گانه ٔ عدد نزد فیثاغوریین . (رسائل اخوان الصفا) (یادداشت مرحوم دهخدا).
البادلغتنامه دهخداالباد. [ اِ ] (اِ) پنبه زن . حلاج . (برهان ) : نروی مشته ٔ البادی در کون کنمت بهجا گفتن از این مجلس بیرون کنمت .سوزنی .
الباثلغتنامه دهخداالباث . [ اِ ] (ع مص ) درنگ فرمودن . || درنگ کنانیدن . (منتهی الارب ). درنگ کردن . (مصادر زوزنی ).
ام الباطللغتنامه دهخداام الباطل . [ اُم ْ مُل ْ طِ ] (ع اِ مرکب ) عربان گویند ماانت و ام الباطل ، بجای ما انت و الباطل یعنی ترا با باطل چه کار؟ (ازلسان العرب ) (از ذیل اقرب الموارد).