لغتنامه دهخدا
الغاف . [ اِ ] (ع مص ) به زبان خون لیسیدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بمعنی العاف بعین مهمله . (اقرب الموارد). رجوع به العاف شود. || آماده شدن شیر بگرفتن سر کسی . (منتهی الارب ). العاف (بعین مهمله ). (اقرب الموارد). رجوع به العاف شود. || الغاف مرد یا شیر؛ باربار نگریستن آ