خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انجام
/'anjām/
معنی
۱. اجرا کردن.
۲. (اسم) پایان؛ آخر؛ عاقبت.
〈 انجام دادن: (مصدر متعدی)
۱. اجرا کردن.
۲. پایان دادن؛ به پایان رساندن؛ سامان دادن.
〈 انجام شدن: (مصدر لازم) به پایان رسیدن؛ تمام شدن.
〈 انجام یافتن: (مصدر لازم) پایان یافتن؛ به پایان رسیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اجرا، ادا، ارتکاب، اعمال
۲. آخر، انتها، پایان، خاتمه، عاقبت، فرجام
فعل
بن گذشته: انجامید
بن حال: انجام
دیکشنری
accomplishment, ance _, ation _, commission, consummation, discharge, end, execution, exercise, fulfilment, fullfillment, implementation, performance, practice, transaction, y
-
جستوجوی دقیق
-
انجام
لغتنامه دهخدا
انجام . [ اَ ] (اِ) انتها و آخر هرکار. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). اتمام کار. ضد آغاز. (انجمن آرا). آخر کارها. (فرهنگ خطی ). انتها. آخرکار. (غیاث اللغات ). آخرکار. فرجام . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). آخرکار. عاقبت . (مؤید الفضلاء). عاقبت...
-
انجام
لغتنامه دهخدا
انجام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَجم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ستاره ها.
-
انجام
لغتنامه دهخدا
انجام . [ اِ ] (ع مص ) برآمدن و طلوع شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آشکار شدن . و برآمدن . (از اقرب الموارد). || واشدن آسمان از ابر، یقال : انجمت السماء ایاماً ثم انجمت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . واشدن آسمان از ابر. (آنندراج )...
-
انجام
لغتنامه دهخدا
انجام . [اَ ] (اِخ ) عمدةالملک امیرجان از احفاد شاه نعمةاﷲ ولی بود و با خاندان صفوی قرابت داشت ، شاعر و ادیب بود، در زمان عالمگیر بهندوستان رفت و از طرف وی به والیگری کابل و اﷲآباد منصوب گردید سپس بمرتبه ٔ وزیراعظمی رسید و در سال 1159 هَ .ق . کشته شد...
-
انجام
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجرا، ادا، ارتکاب، اعمال ۲. آخر، انتها، پایان، خاتمه، عاقبت، فرجام
-
انجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: hanĵām، مقابلِ آغاز] 'anjām ۱. اجرا کردن.۲. (اسم) پایان؛ آخر؛ عاقبت.〈 انجام دادن: (مصدر متعدی)۱. اجرا کردن.۲. پایان دادن؛ به پایان رساندن؛ سامان دادن.〈 انجام شدن: (مصدر لازم) به پایان رسیدن؛ تمام شدن.〈 انجام یافت...
-
انجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَجم] [قدیمی] 'anjām = نجم
-
انجام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) پایان ، انتها.
-
انجام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
accomplishment, ance _, ation _, commission, consummation, discharge, end, execution, exercise, fulfilment, fullfillment, implementation, performance, practice, transaction, y
-
انجام
دیکشنری فارسی به عربی
ادات , استنتاج , انجاز , تطبيق , تکملة , تنفيذ , صفقة , مفوضية
-
واژههای مشابه
-
خام انجام
لغتنامه دهخدا
خام انجام . [ اَ ] (ص مرکب ) آنچه انجامش خام وناپخته باشد. آنچه انجامش عقلایی نباشد : نه شکنجی که بود خام انجام بل شکنجی که بود تیزآهنج .سوزنی .
-
جان انجام
لغتنامه دهخدا
جان انجام . [ اَ ] (نف مرکب ) جان بآخر رساننده . خاتمه دهنده ٔ جان . جان پایان دهنده . کُشنده : بروز بزم بود آفتاب گوهرباربروز رزم بود اژدهای جان انجام . عمعق .چون ز بازو سیف جان انجام را بالا کندپیش او صد خصم باشد همچو سیف ذوالیزن . سوزنی .نه شکنجی ...
-
انجام ارسنجانی
لغتنامه دهخدا
انجام ارسنجانی . [ اَ م ِاَ س َ ] (اِخ ) میرزا مصطفی خان برادر کوچکتر آغاز ارسنجانی ، از شاعران قرن سیزدهم هَ .ق . است . (از شکرستان پارس تألیف محمدحسین شعاع الملک شیرازی نسخه ٔ خطی کتابخانه جعفر سلطان القرائی از فرهنگ سخنوران ).
-
انجام پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
انجام پذیرفتن . [ اَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) بپایان آمدن . خاتمه یافتن . امکان یافتن : چون امور عالم ... و مواد مشوشات ضمایر خلایق انجام پذیرفت . (جهانگشای جوینی ).هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام .حافظ.